بررسی پشت پرده بالن چین
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۹۱۳۸۵
فرارو- دیوید ایگناتیوس؛ ستون نویس واشنگتن پست. طرفداران فیلم کمدی سیاه کلاسیک "دکتر استرنج لاو" (ساخت سال ۱۹۶۴ میلادی) با بازی "پیتر سلرز" لحظهای را به یاد میآورند که دکتر دیوانه به رئیس جمهور درباره "شکاف رستاخیز" قریب الوقوع بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی هشدار میدهد. آن زمان به نظر میرسید که بقای کشور ناگهان به سوراخهای بی ربط در زمین بستگی پیدا کرده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فرارو به نقل از واشنگتن پست، دو هفته پیش پیدا کردن فردی حتی در سطوح بالای دولت ایالات متحده که چیزهای زیادی را درباره برنامه نظارت بر بالن چین بداند کار دشواری به نظر میرسید. با این وجود، اکنون مشخص است که تلاش چین بیش از یک دهه در حال انجام بوده است. براساس یک گزارش اطلاعاتی طبقه بندی شده که روز پنجشنبه توسط وزارت امور خارجه ایالات متحده منتشر شده چین ناوگانی از بالنها را برای انجام عملیات نظارتی ساخته که بر فراز بیش از ۴۰ کشور در پنج قاره پرواز کرده اند.
سیاست همواره اطلاعات و سیاستگذاری امنیت ملی را پیچیده میسازد. با این وجود، از زمانی که بالن چینی اولین بار در تاریخ ۲ فوریه بر فراز مونتانا مشاهده شد تاثیر این رخداد بسیار ناگوار بوده است. آن چه در حال ظهور است ناخوشایند و بی ثابت کننده خواهد بود. ما شاهد گشوده شدن جبهه تازهای در رویارویی ایالات متحه و چین خواهیم بود که به ابعادی مشابه ابعاد جنگ سرد نزدیک خواهد شد.
قلمروی رویارویی چینی – امریکایی در حال گسترش است: بیش از یک دهه فضا عرصهای با نظارت چینی و امریکایی بر آن و ماهوارههای دو کشور دامنهای دارای ظرفیت بالقوه برای درگیری میان دو کشور محسوب میشد. اکنون ما میبینیم که رقابت چین برای بهره برداری از دامنه "فضای نزدیک" و در جو فوقانی با عجلهای قابل توجه در حال پیشرفت است.
بیایید با بررسی تلاشهای چین برای توسعه این فناوری پشت پرده بالن را بررسی کنیم.
چینیها به سختی آن را مخفی نگه داشته اند و در مقالهای منتشر شده در سال ۲۰۱۹ میلادی که درباره "استفاده از فضای نزدیک" توسط دو استاد حقوق چینی به نگارش درآمده بود نوشته شده است:"عملیات در منطقه بالاتر از ۱۸ کیلومتری آینده فعالیتهای موجود در فضای هوایی را نشان میدهد".
در آن مقاله حقوقی به شرکتی مستقر در شنژن در چین به نام "کوانگ چی" اشاره شده بود که در سال ۲۰۱۰ میلادی تاسیس شد و پیشگام در عملیات بالن بوده است. در آن مقاله دانشگاهی آمده است:"کوانگ چی در حال توسعه بالنهای مملو از هلیوم و انواع دیگر وسایل نقلیه سبکتر از هوا برای تامین نیازهای مرتبط با نظارت هوایی، ارتباطات، گردشگری نزدیک به فضا و انتقال اینترنت بی سیم (وای فای) به مناطق دورافتاده است". این مقاله در مجله حقوق بین الملل دانشگاه پنسیلوانیا منتشر شده بود.
تلویزیون دولتی CCTV چین از پرتاب یک بالن توسط کوانگ شی در سال ۲۰۱۶ میلادی از نیوزیلند خبر داده بود و تصاویر آن در یوتیوب موجود است. کارشناسان ارشد چین به طور علنی از تلاش شان برای سیطره بر فضای دامنه نزدیک گفته اند. در مقالهای منتشر شده در سال ۲۰۱۸ میلادی در نشریه ارتش آزادیبخش خلق چین با استناد به مطلبی از "نیویورک تایمز" آمده است:"نزدیک فضا به یک میدان نبرد تازه در جنگ مدرن تبدیل شده است". در مقالهای منتشر شده در سال ۲۰۲۰ میلادی توسط دو اسراتژیست چینی که نشریه "تایمز" آن را بازیابی کرده آمده است:" از منظر عملکرد سلاح تسلیحات نزدیک فضا از مزایای غیر قابل مقایسهای نسبت به تسلیحات سنتی برخوردار هستند".
بدیهی است که عملیات بالن برای چینیها معنادار است. ایالات متحده دارای پایگاههای نظامی در ژاپن و نقاط دیگر جهان است و میتواند از آن پایگاهها برای پروازهای روزانه با استفاده از هواپیماهای پی -۸ و سایر هواپیماهای نظارتی استفاده کند که میتوانند به طرز خطرناکی به حریم هوایی چین نزدیک شوند. چین گزینههای مشابهی را در اختیار ندارد.
یک مقام سابق اطلاعاتی امریکا به من گفت که تعداد عملیات "شناسایی حساس" ((SRO امریکا از حدود ۲۵۰ پرواز در سال در دهه قبل به چند هزار پرواز سالانه یا سه یا چهار پرواز در طول روز به میزانی قابل توجه افزایش یافته است. در نتیجه، تلاش چین برای استفاده از بالن راهی برای جمع آوری اطلاعات محسوب میشود. چین از زمان آزمایش سلاح ضد ماهواره خود در سال ۲۰۰۷ میلادی به دنبال تسلط بر دامنه فضایی بوده است. با این وجود، این طرح برای تسلط فضایی به دلیل انقلاب ماهوارههای تجاری ایالات متحده دچار ایجاد فضایی مملو از سردرگمی شده است. شرکت اسپیس ایکس با مالکیت "ایلان ماسک" تقریبا ۲۵۰۰ ماهواره در مدار پایینی زمین برای ارائه اینترنت پهن باند در اختیار دارد. آمازون با پروژه کویپر خود قصد دارد حدود سه هزار ماهواره را راه اندازی کند.
پروژه گوگل قصد دارد در سال ۲۰۱۱ میلادی دست کم ۳۰۰ بالن را در ارتفاعات بالا قرار دهد و سرمایه گذاری مشابه سرمایه گذاریهای پیشتر ذکر شده را انجام دهد. در نتیجه، ممکن است چین از این که مرزهای بالایی آن مسدود شود دچار بیم و هراس شده باشد.
بیایید به یک انگیزه احتمالی دیگر برای فعالیتهای چین نگاه کنیم. چین در رسانههای داخلی خود مدعی شده که پنتاگون برنامههای تهاجمی برای استفاده از بالنهای ارتفاع بالا را در پروژههایی مانند "ابر صاعقه دار" (Thunder Cloud) دارد.
به نظر میرسد در اینجا حق با چینیها است. براساس اخبار دفاعی پنتاگون "ابر صاعقه دار" نام تمرینات ارتش امریکا در سپتامبر ۲۰۲۱ میلادی در نروژ برای آزمایش مفهوم جنگ "عملیات چند منظوره" پس از انجام آزمایشی مشابه در اقیانوس آرام در سال ۲۰۱۸ میلادی بوده است.
یکی از افسران در آن پروژه در ارتش امریکا میگوید:"ما به دنبال عملیاتی کردن استراتوسفر هستیم". ویدئویی نشان میدهد که ارتش امریکا یکی از بالنهای دارای قابلیت قرارگیری در ارتفاع بالای خود را راه اندازی میکند.
سرهنگ "دنیل کاربلر" فرمانده بخش دفاع موشکی و فضایی ارتش امریکا در سال ۲۰۲۰ میلادی گفته بود:"این تنها کار شگفت انگیزی است که ما میتوانیم با بالنهای ارتفاع بالا انجام دهیم".
با توجه به چنین تاریخچهای چالش بعدی "دیپلماسی بالن" است. تاکنون وضعیت در این حوزه فاجعه بار بوده است. چین با ارسال بالن نظارتی خود بر فراز ایالات متحده باعث آغاز دور سمی فعلی تنش در روابط دیپلماتیک دو کشور شد.
"آنتونی بلینکن" وزیر خارجه امریکا قصد داشت به چین سفر کند تا جلساتی را برای بازسازی گفتگوی چینی – امریکایی با همتایان چینی خود داشته باشد. این سفر پس از ماجرای بالن لغو شد. این در حالیست که مشخص بود شی خواستار ملاقات با بلینکن علیرغم کشف بالن بر فراز آسمان امریکا بود.
همان طور که برخی تصور میکردند ارتش آزادیبخش خلق چین عملیات سرکشانهای انجام نداده بود. ارتش چین این روزها بدون کسب تاییدیه از سوی شی کاری انجام نمیدهد. در عوض، به نظر میرسد این وضعیتی بوده که مقامهای نظامی گمان نمیکردند یک عملیات اطلاعاتی میتواند پیامدهای سیاسی فاجعه باری به دنبال داشته باشد. ماجرای بالن نشان داد چین برای هماهنگی سیاستگذاریهای خود به نهادی، چون شورای امنیت ملی نیاز دارد.
"جو بایدن" رئیس جمهور امریکا به دلیل ماجرای بالن از سوی منتقدان جمهوری خواه اش مورد حمله قرار گرفته است. او تصمیم گرفت دستور ساقط کردن بالن را صادر کند. با توجه به فشار اعمال شده از سوی جمهوری خواهان و خشم شدید آنان این یک تصمیم سیاسی غیر قابل اجتناب برای بایدن بود، اما تصمیم که در زمانی ناگوار اتخاذ شد.
تاثیر ساقط کردن بالن را به طور خلاصه میتوان در کلام "شیه فنگ" معاون وزیر خارجه چین که قرار بود به زودی سفیر تازه پکن در واشنگتن باشد مشاهده کرد. او گفته بود:" کاری که ایالات متحده انجام داده به طور جدی بر تلاشهای هر دو طرف و پیشرفت در تثبیت روابط چین و امریکا تاثیر گذاشته است".
به نظر میرسد بایدن روز پنجشنبه در تلاش بود تا از تاثیر دیپلماتیک ماجرای بالن بکاهد. او گفت:"این یک نقض بزرگ قوانین نیست. کل جمع آوری اطلاعاتی که توسط هر کشور در سراسر جهان انجام میشود بسیار زیاد است".
با این وجود، واقعیت آن است که جنگ سرد تازه بین چین و امریکا در حال تعمیق میباشد و با رشد رقابت نظامی در هر حوزهای در عرصههای زمینی، دریای، هوایی، فضایی و اکنون در نزدیکی فضا در جریان است.
منبع: فرارو
کلیدواژه: بالون چینی امریکا و چین ایالات متحده ارتش امریکا ماجرای بالن منتشر شده بر فراز بالن ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۹۱۳۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
استدلالهای مضحک نهادهای اطلاعاتی آمریکا از اوضاع جهان
فرارو- مارکو کارنلوس؛ دیپلمات سابق ایتالیایی است. او در سمتهای دیپلماتیک در سومالی، استرالیا و سازمان ملل متحد منصوب شده بود. کارنلوس در فاصله سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۱ میلادی در دستگاه سیاست خارجی ایتالیا در دوران زمامداری سه نخست وزیر آن کشور خدمت کرده بود. اخیرا او نماینده ویژه دولت ایتالیا برای هماهنگی روند صلح خاورمیانه برای سوریه و تا نوامبر ۲۰۱۷ سفیر ایتالیا در عراق بوده است.
به گزارش فرارو به نقل از میدل ایست آی، جامعه اطلاعاتی ایالات متحده اخیرا ارزیابی تهدید سالانه خود را منتشر کرده که بر تهدیدات جهانی علیه امنیت ملی آن کشور تمرکز دارد. این سند بازتاب دهنده تحلیلها و بینشهای جمعی سیا، آژانس امنیت ملی، دفتر تحقیقات فدرال و بیش از دهها آژانس دیگر امریکا است.
پیشگفتار آن گزارش حس روشنی از وجود تفکر دیستوپیایی و خودارجاعی آن جامعه اطلاعاتی را نشان میدهد برای مثال، در جایی که آمده است: "در طول سال آینده ایالات متحده با نظم جهانی شکننده فزایندهای مواجه میشود که به دلیل تسریع رقابت استراتژیک بین قدرتهای بزرگ، چالشهای فرا ملی شدیدتر و غیرقابل پیش بینیتر و درگیریهای منطقهای متعدد با پیامدهای گستردهتر ایجاد خواهد شد".
در ادامه آن گزارش آمده است: "چین بلندپرواز، اما مضطرب، روسیه متخاصم، برخی از قدرتهای منطقهای مانند ایران و بازیگران غیردولتی توانمندتر، قوانین دیرینه نظام بین الملل و هم چنین اولویت آمریکا را به چالش میکشند". از این رو ایران، روسیه و چین از سوی امریکا به عنوان کشورهای شرور اصلی برای به چالش کشیدن قوانین دیرینه نظام بین الملل قلمداد شده اند.
چنین تحلیلی جای تعجب ندارد چرا که شعار سیاست ایالات متحده برای سالیان متمادی بوده است. مشکل آنجاست که مشخص نیست گزارش به کدام قواعد اشاره دارد: حقوق بینالملل عرفی مندرج در منشور سازمان ملل متحد و کنوانسیونهای سازمان ملل یا به اصطلاح نظم جهانی مبتنی بر قوانین تحت رهبری ایالات متحده. مشکل مفهومی اصلی آن است که برای تشکیلات سیاسی ایالات متحده و متحدان کلیدی غربی آن کشور هیچ گونه تمایزی وجود ندارد. با این وجود، همان گونه که اغلب رخ میدهد آنان به شدت در اشتباه به سر میبرند.
حقوق بینالملل و منشور سازمان ملل ستونهای نظم جهانی هستند که پس از جنگ جهانی دوم ایجاد شد و ایالات متحده سهم برجستهای در آن داشت. برعکس نظام بین الملل مبتنی بر قواعد تحت رهبری آمریکا تحولی جدیدتر از تفکر سیاسی آمریکاست: یک ذهنیت خودارجاعی که به سوی منافع واشنگتن و متحدان آن کشور منحرف شده است. این نظم مبتنی بر ایدئولوژی نولیبرال و آغشته به استانداردهای دوگانه است که فاجعه در حال وقوع در غزه بارزترین و تازهترین نمونه آن است.
این نظام بر اساس مجموعهای از مفروضات مانند استثناگرایی ایالات متحده و برتری بی چون و چرای دموکراسیهای غربی (یعنی تمدن غربی)، قوانین ملی را قوانینی جهانی قلمداد کرده و مجموعهای از ارزشها و قوانین مرتبط را در نظر میگیرد، اما کاملا مراقب است که آن قوانین و هنجارها را در صورت تلاقی و تضاد با منافع خود اجرا نکند. این دستور کار را میتوان با یک شعار غیر رسمی خلاصه کرد: "برای دوستان من همه چیز برای دشمنان من قانون".
به چالش کشیدن هژمونی آمریکاجای تعجبی ندارد که گزارش جامعه اطلاعاتی آمریکا، چین، روسیه و ایران را به همراه تعدادی از بازیگران غیردولتی (از جمله حزبالله لبنان، حماس در فلسطین و انصارالله در یمن) متهم میکند که قوانین نظام بین الملل را به چالش میکشند. با این وجود، مهم از همه آنها "اولویت" ایالات متحده با طرح این استدلال است. به نظر میرسد که جرم واقعی به چالش کشیدن نظام بینالملل نیست بلکه به چالش کشیدن هژمونی ایالات متحده است. با این وجود، علیرغم آن که امکان پذیرش چنین رویکرد مضحکی از سوی دیگر کشورها نیز تا چند سال پیش وجود داشت، اما اکنون آشکارا از سوی بسیاری از کشورهای به اصطلاح جنوب جهانی نه تنها پذیرفته نمیشود بلکه به چالش کشیده شده یا دست کم مورد خشم قرار میگیرد. تنها تعداد کمی از کشورها در اروپا و شرق آسیا برتری ایالات متحده را پیش نیاز اساسی یک سیستم بین المللی باثبات میدانند. در واقع، بررسی دقیق دو دهه اخیر تاریخ خلاف آن را اثبات میکند.
نظم جهانی از یک پیکربندی تک قطبی متمرکز بر ایالات متحده به یک پیکربندی چند قطبی در حال تغییر است. در طول تاریخ، امپراتوریها ظهور کرده و سپس از هم فروپاشیده اند. عاقلانه خواهد بود که سیاستگذاران ایالات متحده خود را با این قواعد تاریخ تطبیق دهند. آنان اکنون بر سر یک دو راهی برای انتخاب قرار دارند: حکم تاریخ را بپذیرند همان طور که بریتانیا به تدریج از سال ۱۹۴۵ انجام داده یا به طور فاجعه آمیزی در برابر آن مقاومت کند.
اشاره به بحران غزه در گزارش مذکور دید روشن تری درباره دیدگاههای دیستوپیایی نهادهای اطلاعاتی امریکا ارائه میدهد جایی که مینویسد:" فقط باید به بحران غزه نگاه کرد که توسط یک گروه تروریستی غیردولتی بسیار توانمند درون حماس آغاز شد. این اقدام با بلندپروازی ایران و با روایت تشویق شده توسط چین و روسیه برای تضعیف ایالات متحده در صحنه جهانی تشدید میشود. این وضعیت نشان میدهد که چگونه یک بحران منطقهای میتواند تاثیرات گستردهای داشته باشد و همکاری بین المللی را در سایر موضوعات مبرم پیچیده سازد".
این بخش نشان میدهد که جامعه اطلاعاتی ایالات متحده اساسا نمیتواند درگیری در غزه را دقیقا ببیند: یک مبارزه آزادیبخش ملی که توسط چندین دهه اشغال بیرحمانه و بدون مجازات اسرائیل در سرزمینهای فلسطینی آغاز شده اشغالگریای که با تحویل تسلیحات گسترده از سوی امریکا به اسرائیل و ایجاد یک سپر سیاسی برای اسرائیل از سوی امریکا میسر شده است. هم چنین، باید به نقش امریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد در حمایت از اسرائیل اشاره کرد حمایتی که اگر وجود نداشت اسرائیل مسئول ارتکاب جنایات جنگی شناخته میشد.
رویکرد امریکا به وقایع ۷ اکتبر که آن را نیز به تلاشهای چین و روسیه برای تضعیف واشنگتن در صحنه جهانی مرتبط میکند واقعا مضحک است.
استانداردهای دوگانهعامل واقعی تضعیف جایگاه جهانی ایالات متحده اقدامات ادعایی برخی دولتهای خارجی نیست بلکه عمدتا رفتار بینالمللی و استانداردهای دوگانه واشنگتن است از جمله حمایت بی دریغ امریکا از حمام خون به راه انداختن اسرائیل در غزه حملهای که تمام قوانینی که ایالات متحده دهها سال آن را موعظه میکند نقض کرده است.
رفتار دولت بایدن پس از تصویب اخیر قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که خواستار آتش بس در غزه شده بود کاملا این موضوع را نشان میدهد. ایالات متحده پس از طرح قطعنامه با آن مخالفت کرد و تلاش نمود با غیر الزام اور خواندن آن معنا و تاثیر قطعنامه را به حداقل سطح ممکن تقلیل دهد.
پس از کشته شدن بیش از ۳۴۰۰۰ نفر در غزه قطعنامه شورای امنیت خواستار آتش بس فوری است. طنز غم انگیز ماجرا آنجاست که دولت نتانیاهو حتی به توصیه امریکا هم برای پذیرش آتش بس نیازی ندارد و در هر حال قطعنامه را چه امریکا رای مثبت به آن میداد و چه منفی نادیده میگرفت. بنابراین، دولت بایدن فرصت عالی دیگری را برای فاصله گرفتن از استانداردهای دوگانه ریاکارانه امریکا از دست داد.